یكسان شدن مصحفها پس از وفات رسول اكرم (صلی الله علیه و آله)
دورهی پس از درگذشت پیامبر (صلی الله علیه و آله) دورهی جمع آوری قرآن به شمار آمده است. بزرگان صحابه برحسب دانش و شایستگی خود به جمع آوری آیات و مرتب كردن سورههای قرآن دست زدند و هریك آن را در مصحف خاص خود گرد آوردند. برخی كه خود از عهدهی این كار برنمی آمدند، از دیگران میخواستند تا مصحفی برای آنان استنساخ كنند و یا آیات و سورههای قرآن را در مصحفی برای آنان گرد آورند. به این ترتیب و با گسترش قلمرو حكومت اسلامی، تعداد مصحفها رو به فزونی گذاشت. با افزایش تعداد مسلمانان نیازبه نسخههایی از قرآن نیز بیشتر میشد. چه این كتاب تنها دستور آسمانی بود كه مسلمانان، تمام جوانب زندگی خود را براساس آن تنظیم میكردند و برای آنان منبع احكام و قانونگذاری و تشكیلات نیزبه شمار میآمد.
برخی از این مصحفها به تبع موقع و پایگاه جمع كنندهی آن در جهان اسلام آن روز، مقام والایی را كسب كرد. مثلاً مصحف عبدالله بن مسعود، صحابی بزرگوار كه مرجع اهل كوفه (1) به شمار میآمد و مصحف اُبیّ بن كعب مورد توجه مردم مدینه بود و مصحف ابوموسی اشعری در بصره و مصحف مقداد بن اسود در دمشق مورد توجه مردم بود.
اختلاف مصحفها
جمع كنندگان مصحفها متعدد بودند و در این جهت با یكدیگر رابطهای نداشتند. و از نظر صلاحیت و استعداد و توانایی انجام این كار یكسان نبودند. بنابراین نسخهی هركدام از نظر روش، ترتیب، قرائت و. . . با دیگری یكسان نبود.اختلاف در مصحفها و قرائتها، اختلاف میان مردم را ایجاب میكرد. چه بسا مسلمانان ساكن مناطق دوردست، كه به مناسبت شركت در جنگ و یا مناسبات دیگر گرد هم میآمدند، بر اثر تعصبی كه نسبت به مذهب، عقیده و رأی خود داشتند، به محكوم كردن یكدیگر دست میزدند. همین امر به نزاع و جدال میان آنان میكشید.
نمونههایی از اختلافات مردم دربارهی مصحفها و تعصب آنان نسبت به قرائتهای صاحبان این مصحفها بدین شرح است:
1. در بازگشت از جنگ سرزمین ارمنستان، حذیفه به سعید بن عاص گفت: «در این سفر به موضوعی برخورد كردم كه اگر نادیده گرفته شود موجب اختلاف مردم در مورد قرآن خواهد شد. و هیچ گاه نمیتوان آن را چاره كرد. » سعید پرسید: «موضوع چیست؟» گفت: «مردمی را از حمص دیدم كه تصور میكردند قرائت آنان بهتر از قرائت دیگران است و آنان قرآن را از مقداد فراگرفتهاند. مردم دمشق را دیدم كه میگفتند: قرائت آنان بهتر از دیگر قرائتهاست. اهل كوفه را دیدم كه قرائت ابن مسعود را پذیرفتهاند و همین عقیده را دربارهی قرائت او دارند. هم چنین مردم بصره كه قرآن را طبق قرائت ابوموسی اشعری قرائت میكنند و مصحف او را لباب القلوب مینامند. »
چون حذیفه و سعید به كوفه رسیدند، حذیفه این موضوع را با مردم در میان گذاشت و از آنچه بیم داشت به آنان هشدار داد. صحابهی پیامبر (صلی الله علیه و آله) و بسیاری از تابعین با وی موافقت كردند. اصحاب ابن مسعود به وی اعتراض كردند كه چه ایرادی به ما داری، مگر جز این است كه ما قرآن را مطابق قرائت ابن مسعود قرائت میكنیم؟ حذیفه و موافقان او به خشم آمدند و به آنان گفتند: «ساكت باشید كه به خطا میروید». او گفت: «به خدا سوگند اگر زنده باشم این موضوع را با خلیفهی مسلمین (عثمان) در میان میگذارم تا چارهای بیندیشد. » حذیفه وقتی با ابن مسعود رو به رو شد مطلب را با او در میان گذاشت، ولی ابن مسعود با حذیفه به درشتی سخن گفت. سعید سخت عصبانی شد و مجلس را ترك كرد. مردم نیز پراكنده شدند و حذیفه با عصبانیت برای ملاقات با عثمان حركت كرد. (2)
2. یزید نخعی میگوید: «در زمان ولایت ولیدبن عقبه كه از جانب عثمان والی كوفه بود به مسجد كوفه رفتم. در آنجا گروهی جمع بودند و حذیفه بن یمان در میان آن جمع بود. در آن وقت مسجد گماشتهای نداشت و كسی فریاد برآورد: آنان كه پیرو قرائت ابوموسی اشعری هستند به زاویهی نزدیك باب كنده و آنان كه پیرو قرائت ابن مسعودند به زاویهی نزدیك خانهی عبدالله بیایند. دو گروه دربارهی آیهای از سورهی بقره اختلاف داشتند. یكی میگفت: «و اتِمّو الحجَّ و العُمْرَه للْبَیت» و دیگری میگفت: «وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ » (3). حذیفه سخت برآشفت و گفت: «همین اختلافات پیش از شما نیز وجود داشت و موضوع مراجعهی به عثمان را مطرح كرد. »
در روایت ابن ابی الشعثاء آمده است كه حذیفه گفت: «قرائت ابن امّ عبد! و قرائت ابوموسی اشعری! قسم به خدا! اگر باقی بمانم تا خلیفهی مسلمین (عثمان) را ببینم، او را بر آن خواهم داشت كه قرائت واحدی ترتیب دهد. عبدالله به خشم آمد و گفت: این سخن سختی است و حذیفه سكوت كرد. »
در روایت دیگر آمده است كه حذیفه گفت: «مردم كوفه میگویند قرائت عبدالله و اهل بصره میگویند قرائت ابوموسی. به خدا سوگند اگر نزد عثمان رفتم او را به غرق این مصحفها وادار خواهم كرد. » عبدالله به او گفت: «قسم به خدا كه اگر چنین كنی خداوند تو را در جایی غیر از آب (جهنم) غرق خواهد كرد. » (4)
ابن حجر گفته است: «ابن مسعود، به حذیفه گفت: به من خبر دادهاند كه تو چنین گفتهای. حذیفه گفت: آری، من دوست ندارم كه بگویند قرائت فلان و قرائت فلان همانند اهل كتاب، دچار اختلاف شوند. » (5)
3. ابن اشته از انس بن مالك روایت كرده است كه مردم در زمان عثمان در كوفه نسبت به قرآن اختلاف داشتند. معلمی قرآن را طبق قرائت یكی از صاحبان مصحفها تعلیم میكرد و معلمی دیگر طبق قرائت دیگر و این به اختلاف بین جوانان كشیده میشد. این اختلافات به معلمان میرسید و هریك قرائت دیگری را غلط میشمرد. این خبر به عثمان بن عفان رسید و گفت: «در اینجا (مدینه) قرآن را مورد اختلاف قرار می دهید و آن را به غلط میخوانید پس آنكه دورتر است بیشتر به بیراهه میرود و قرآن را دستخوش اختلاف قرار میدهد!» (6)
4. از محمد بن سیرین نقل شده كه گفته است:«برخی قرآن را قرائت میكردند و برخی دیگر قرائت آنان را غلط میدانستند. این خبر به عثمان رسید و آن را اهمیت داد و 12 تن از قریش و انصار را جمع آورد. . » (7)
5. از بكیر أشج روایت شده است كه در عراق كسی از دیگری قرائت آیهای را میپرسید و چون آیه را قرائت میكرد میگفت: این قرائت را نمیپذیرم و مردود میشمارم. این موضوع میان مردم شایع شد تا آنكه در این باره با عثمان مذاكره كردند. (8)
حوادثی از این قبیل در مورد قرائت قرآن و اختلاف دربارهی آن اگر به وسیلهی مردانی آگاه همچون حذیفه بن یمان- كه خدایش رحمت كند- پیش بینی نمیشد، به حوادثی ناخوشایند و فتنههایی بدفرجام منتهی میگردید.
ورود حذیفه به مدینه
حذیفه در بازگشت از جنگ ارمنستان، در حالی كه از اختلاف مردم دربارهی قرآن ناخشنود بود، با آن عده از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله) كه در كوفه بودند، دربارهی حلّ این مشكل پیش از آنكه جاهای دیگر را فراگیرد، به مشورت پرداخت. نظر حذیفه این بود كه عثمان را بر آن دارد كه به یكسان نمودن مصاحف و اِلزام مردم به قرائت واحد اقدام كند كه همهی اصحاب به درستی این نظر اتفاق كردند جز عبدالله بن مسعود. (9) لذا حذیفه با شتاب هرچه تمامتر، به سوی مدینه شتافت تا عثمان را برانگیزد كه امت محمد (صلی الله علیه و آله) را پیش از پراكندگی دریابد. حذیفه به عثمان گفت: «ای خلیفهی مسلمین! من بدون پرده پوشی هشدار میدهم؛ این امت را دریاب پیش از آنكه گرفتار همان اختلافی شوند كه یهود و نصاری به آن گرفتار شدند. » عثمان پرسید: «موضوع چیست؟» حذیفه گفت: «در جنگ ارمنستان شركت داشتم. در آنجا مردم شام، قرآن را به قرائت اُبیّ بن كعب میخواندند كه مواردی از آن را مردم عراق نشنیدهاند. مردم عراق از قرائت ابن مسعود تبعیت میكردند كه در مواردی مردم شام از ان بیاطلاع بودند و هر گروه، گروه دیگر را تكفیر میكرد. » (10)مشورت عثمان با صحابه
این حوادث و نظایر آن سرانجام نامطلوبی داشت. بدین لحاظ عثمان به طور جدّ در فكر یكسان كردن مصاحف برآمد. در آن هنگام یكسان نمودن مصاحف كاری بس بزرگ و پدیدهای جدید بود و هیچ یك از پیشینیان به چنین كاری دست نزده بود. به علاوه مشكلات و موانعی در اجرای این كار دیده میشد. زیرا نسخههای متعددی از این مصحفها در اطراف و اكناف منتشر شده و در ورای هریك، رجالی از بزرگان صحابه ایستاده بودند كه نادیده گرفتن شئون آنان در جامعهی اسلامی آن روز بسی دشوار بود. چه بسا ممكن بود كه اینان به حمایت و دفاع از مصحف خود برآمده، در این راه موانعی بزرگ به وجود آورند. به همین دلیل عثمان آن عدّه از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله) را كه در مدینه بودند گرد آورد و در این كار با آنان مشورت نمود و همگی بر ضرورت قیام به این كار، به هر قیمتی كه تمام شود، اتفاق نظر داشتند. ابن اثیر میگوید: «عثمان اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله) را گرد آورد و موضوع را با آنان در میان گذاشت و همگی نظر حذیفه را تأیید كردند. » (11)یكسان سازی مصاحف
عثمان به سرعت به یكسان سازی مصاحف اقدام كرد. نخست در پیامی عام، خطاب به اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله) آنان را به مساعدت در انجام این عمل دعوت نمود. (12) سپس چهار تن از خواص خود را برای اجرای اینكار برگزید كه عبارت بودند از: زیدبن ثابت كه از انصار بود و سعید بن عاص و عبدالله بن زبیر و عبدالرحمان بن حارث بن هشام كه از قریش بودند. این چهار تن اعضای اولیهی كمیتهی یكسان كردن مصحفها به شمار میروند (13) كه زید بر آنان ریاست داشت، چنان كه از اعتراض و مخالفت ابن مسعود نسبت به انتخاب زید برمی آید؛ او (ابن مسعود) گفت: «مرا از این كار كنار میزنند و آن را به كسی (زید) میسپارند كه قسم به خدا، آنگاه كه او در صلب مردی كافر بود، من اسلام را پذیرفته بودم. » (14) عثمان خود مسؤولیت سرپرستی این چهار تن را بر عهده گرفت (15) ولی آنان از عهدهی انجام این كار برنیامدند، و برای انجام كاری در این حد مهم، به افرادی كاردان و باكفایت نیاز داشتند. لذا از اُبیّ بن كعب، مالك بن ابی عامر، كثیربن افلح، انس بن مالك، عبدالله بن عباس، مصعب بن سعد، (16) عبدالله بن فطیمه (17) و به روایت ابن سیرین و ابن سعد و دیگران از پنج تن دیگر كه جمعاً 12 نفر شدند كمك گرفتند. (18) در این دوره ریاست با اُبیّ بن كعب بود كه او آیات قرآن را املا میكرد و دیگران مینوشتند. به نقل ابوالعالیه، اینان قرآن را از مصحف اُبیّ بن كعب گرد آوردند؛ اُّبیّ بن كعب خود املا میكرد و دیگران مینوشتند. (19)ابن حجر میگوید: «گویا در ابتدا، كار با زید و سعید بود، چه عثمان پرسید: كدام بهتر مینویسند؟ گفتند: زید. سپس پرسید: كدام فصیحترند؟ گفتند: سعید. آنگاه گفت: سعید املا كند و زید بنویسد. (20) سپس اضافه می كند: به افرادی نیاز داشتند كه مصحفها را به تعدادی كه باید به مناطق مختلف فرستاده شود، بنویسند. و افراد مذكور را اضافه كردند و برای املا از اُبیّ بن كعب كمك گرفتند. » (21)
پینوشتها:
1. كوفه در آن روز مركز علم و درس و بحث معارف اسلامی در سطح جهانی بود.
2. الكامل فی التاریخ، ج3، ص111.
3. بقره2: 196.
4. مصاحف سجستانی، ص11-14.
5. فتح الباری، ج9، ص15.
6. الاتقان، ج1، ص59. مصاحف سجستانی، ص21.
7. طبقات ابن سعد، ج3، ص62. مصاحف سجستانی، ص25.
8. فتح الباری، ج9، ص16.
9. الكامل فی التاریخ، ج3، ص111.
10. صحیح بخاری، ج6، ص225. مصاحف سجستانی، ص19-20. الكامل فی التاریخ، ج3، ص111.
11. الكامل فی التاریخ، ج3، ص 111.
12. الاتقان، ج1، ص 59. مصاحف سجستانی، ص21.
13. صحیح بخاری، ج6، ص226.
14. فتح الباری، ج9، ص17. مصاحف سجستانی، ص15.
15. مصاحف سجستانی، ص25.
16. ارشاد الساری؛ ج7، ص449.
17. مصاحف سجستانی، ص33.
18. همان و رجوع كنید به: طبقات ابن سعد، ج3، قسمت2، ص62.
19. مصاحف سجستانی، ص30.
20. فتح الباری، ج9، ص16.
21. فتح الباری، ج9، ص16. طبقات ابن سعد، ج3، قسمت2، ص62. ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب فی اَسماء الرجال، ج1، ص187.
معرفت، محمدهادی؛ (1389)، علوم قرآنی، قم: مؤسسهی فرهنگی تمهید، چاپ پانزدهم.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}